جدول جو
جدول جو

معنی علی عیادی - جستجوی لغت در جدول جو

علی عیادی
(عَ یِ عَیْ یا)
ابن عبدالصادق بن احمد بن عبدالصادق بن محمد بن عبدالله عیادی مالکی. مکنی به ابوالحسن. وی فقیه و متکلم و صوفی قرن دوازدهم هجری قمری بود. و در ربیع الاول سال 1138 هجری قمری در طرابلس غرب درگذشت. او راست: 1- تحفهالاخوان فی الرد علی فقراءالزمان. 2- شرح الصغری، متعلق به محمد سنوسی. 3- شرح منظومۀ عبدالواحد ابن عاش، در فقه. 4- منظومه ای در بارۀ عیوب نفس، و شرح آن. 5- هدایهالعبید الی الطریق المبتغی المجید فی نظم اصول الطریق الزروقیه، و شرح آن. (از معجم المؤلفین از تاریخ طرابلس غرب از ابن غلیون ص 187 و اعلام من طرابلس علی مصراتی ص 145)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ عُ)
ابن عبدالغنی عشاقی. صوفی بود. او راست: الحبل المتین، در تصوف، که در سال 1290 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 391)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
علی الوحید علی یامی، ابن حاتم بن احمد یامی. آخرین تن از بنی حمدان یمن. رجوع به علی حمدانی (ابن حاتم...، شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ یَ)
ابن احمد بن علی بن بندار یزدی حنفی. مکنی به ابوالقاسم. فقیه بود و در سال 386 هجری قمری متولد شد و در 474 هجری قمری درگذشت. او راست: شرح الجامع الصغیر شیبانی، در فروع فقه حنفی. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 562 و هدیه العارفین ج 1 ص 692 و الفوائد البهیه ص 119)
ابن محمدعلی حسینی میبدی یزدی. وی لغوی و ساکن کرمانشاه بود و درسال 1313 هجری قمری درگذشت. او راست: بدیع اللغه فی اللغات المولده. (از اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 24)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ)
ابن نصر بن عقیل بن احمد بن علی بغدادی همام عبدی. مکنی به ابوالحسن. وی شاعر بود و به دمشق نزد الملک العادل رفت و مدتی ’امجد’ حاکم بعلبک را مدح کرد و در شعبان سال 569 هجری قمری در دمشق درگذشت. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین از البدایۀ ابن کثیر ج 13 ص 24 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 539 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 703 و الاعلام زرکلی ج 5 ص 181)
ابن محمد بن حسن عبدی. مکنی به ابوتمام و مشهور به ابن یزداد. وی قاضی واسط بود و در سال 372 هجری قمری در همین شهر متولد شد. در حدیث مورد اعتماد و قائل به خلق قرآن نیز بود. او در سال 459 هجری قمری در واسط درگذشت. (از الاعلام زرکلی از میزان الاعتدال ج 2 ص 238)
ابن حسن بن اسماعیل عبدی. مکنی به ابوالحسن. از بنی عبدالقیس است. رجوع به علی عبدری (ابن حسن بن اسماعیل بن احمد بن جعفربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن بیان فارسی. مشهور به عیان. او راست: مملکهالمنتصف و مهلکهالمعتسف که آن را در سال 999هجری قمری تألیف کرده است. (از کشف الظنون ص 1822)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان تبادکان، بخش حومه شهرستان مشهد. واقع در 69هزارگزی شمال مشهد. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای معتدل و 17 تن سکنه. آب آن از رودخانه تأمین می شود. محصول آن غلات است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زَ)
ابن عبدالله (الهدی) بن احمد زیدی. ملقب به منصور. امام زیدی یمن. وی از بنی قاسم واز نوادگان الهادی الی الحق و از اهالی صنعاء بود. در سال 1251 هجری قمری پس از فوت پدرش به امامت منصوب گشت و چهار بار او را خلع کردند و دوباره به امامت برگزیدند تا اینکه در آخرین خلع بسال 1288 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی از نیل الوطر ج 2 ص 142 و ترجیع الاطیار بمرقص الاشعار ص 400 و بلوغ المرام ص 71)
ابن عبدالله بن علی زیدی. وی فقیه قرن 10 هجری قمری و عهده دار امر قضاء در صنعا بود و در سال 959 هجری قمری در عاشر از بلاد خولان درگذشت. او را شرحی است بر اثمار. (ازمعجم المؤلفین از البدر الطالع شوکانی ج 1 ص 471)
ابن صالح بن محمد بن علی بن ابی الرجال صنعانی زیدی. مکنی به ابومحمد وملقب به قاضی جمال الدین. رجوع به علی صنعانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
محمد بن عثمان بن محمد علیابادی سمرقندی، ملقّب به حسام الدین. وی در سال 628 هجری قمری در قید حیات بوده است. او راست: 1- فوائد فی الفقه. 2- کامل الفتاوی. 3- مطلع المعانی و منبع المبانی، در تفسیر قرآن. (از معجم المؤلفین ج 10 ص 286 از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1297 و سایر صفحات و هدیهالعارفین بغدادی ج 2 ص 112)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ دِ)
ابن احمد عادلی عاملی مشهدی غروی نجفی. از شعرا و فقها بود و در سال 1122 هجری قمری درگذشت. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین از اعیان الشیعه ج 41 ص 46 و مجلۀ عرفان، شمارۀ 38 ص 776). و رجوع به الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 664 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَبْ با)
ابن محمد. مشهور به ابن محیا عباسی و ملقب به عمادالدین. نسب شناس بود و در حدود سال 750 هجری قمری درگذشت. او راست: نزهه ذوی العقول فی نسب آل الرسول. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 207 و 639 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 720)
ابن عبدالرحیم بن حسن بن عبدالملک بن ابراهیم سلمی عباسی رقی بغدادی. مشهور به ابن عصار و مکنی به ابوالحسن. لغوی و نحوی بود (508- 576 هجری قمری). او را تألیفاتی است. (از معجم المؤلفین از سیرالنبلاء ذهبی ج 12 ص 283 والوافی صفدی ج 12 ص 96)
ابن سلیمان بن علی بن عبدالله بن عباس هاشمی عباسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی هاشمی (ابن سلیمان بن علی...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ بَ)
ابن منصور بن عزیز بن معز فاطمی عبیدی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به الظاهر لاعزاز دین الله. از پادشاهان فاطمی مصر. رجوع به علی فاطمی (ابن منصوربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن مبارک عجابی. وی قرائت را از کسائی فراگرفته و در حروف یسیره با او مخالف شده است. (از الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عِ)
ابن زین العابدین بن هاشم عراقی حسینی فاسی. مکنی به ابوالحسن. عالم و ادیب و نحوی بود ودر سال 1194 هجری قمری درگذشت. او را فهرستی است. (ازمعجم المؤلفین از فهرس الفهارس کتانی ج 1 ص 346)
ابن هاشم عراقی حسنی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به زین العابدین. متوفی در سال 1194 هجری قمری او را فهرستی است. (از معجم المؤلفین از دلیل مورخ المغرب ابن سوده ص 358)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عِ)
ابن اسماعیل بن ابراهیم بن محمد بن عربشاه اسفرایینی شافعی مکی. مشهور به عصامی و ’حفید’ یعنی نوادۀ عصام. ازرجال بلاغت بود و در سال 1007 هجری قمری در مکه درگذشت. او راست: حاشیه ای بر شرح استعارات جد خود عصام الدین، بر سمرقندیه، در بلاغت. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین ج 1 ص 751 و فهرست الخدیویه ج 4 ص 129)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زَ)
ابن یحیی زیادی مصری شافعی. ملقب به نورالدین. فقیه بود و در پنجم ربیع الاول سال 1024 هجری قمری درگذشت. او راست:1- حاشیه بر شرح المنهج زکریای انصاری، در فروع فقه شافعی. 2- شرح المحرر رافعی، در فروع فقه شافعی. (از معجم المؤلفین از فهرس المؤلفین بالظاهریه، خلاصهالاثر محیی ج 1 ص 754، کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1613 و 1876، فهرست الخدیویه ج 3 ص 220، الکشاف طلس ص 86، ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 443، فهرس الازهریه ج 2 ص 502)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ)
ابن عبدالله بن محمد بن محب الله بن محمدجعفر علیاری قراجه داغی دیزماری تبریزی. وی فقیه و اصولی و محدث و طبیب و ریاضیدان و ستاره شناس و متکلم و ادیب و شاعر بود. در پنجم رمضان سال 1236 هجری قمری در قریۀ سردرود دوفرسخی تبریز متولد و در قریۀ علیار از نواحی تبریز اقامت گزید و پس از عزیمت به نجف اشرف برای تحصیل به تبریز وارد گشت و به تدریس و تألیف پرداخت و در روز پنج شنبه چهارم رجب سال 1327 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- ایضاح الغوامض فی تقسیم الفرائض. 2- بهجهالامال فی شرح زبدهالمقال. 3- تقویم تام که سیصد وشصت و شش ورق است. 4- حاشیۀ تشریح الافلاک. 5- حاشیۀ روضهالبهیه (شرح لمعۀ معروف). 6- دلائل الاحکام فی شرح شرائع الاسلام. 7- ریاض المقاصد فی شرح قصیده الشیخ حسن بن راشد فی مدح صاحب الزمان. (از ریحانه الادب ازبهجه الامال) (از معجم المؤلفین). و رجوع به مصنفی علم الرجال آقابزرگ ص 328 و الذریعه ج 9 ص 760 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عِ)
مصری (دکتر علی...). وی از دارالعلوم و از دانشگاه قدیم مصر فارغ التحصیل شد و فلسفه وزبانهای شرقی را در آلمان خواند و به مصر بازگشت و به استادی دارالعلوم منصوب شد و نیز بازرس کل فلسفه در وزارت فرهنگ گردید. و در سال 1359 هجری قمری درگذشت. او راست: الحیاهالاقتصادیه الالمانیه اثناءالحرب الحاضره (سنه 1914 م). (از معجم المؤلفین ج 7 ص 160)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ)
ابن عبدالله عیسوی. مکنی به ابوالحسن. او راست: فوائد ابی الحسن، در حدیث که ابن حجر آن را در ’المجمع’ یاد کرده است. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1294)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ)
ابن مقرب بن منصور بن مقرب بن حسن بن عزیز بن ضبار ربعی عیونی، ملقب به جمال الدین و مکنی به ابوعبدالله. رجوع به علی ربعی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مُ)
ابن محمد بن مرادبن علی بخاری الاصل دمشقی حنفی نقشبندی. مشهور به مرادی. ادیب و شاعر و نویسنده بود. در سال 1132 هجری قمری در دمشق متولد شد و عهده دار افتاء حنفی شد و در سال 1184 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- اقوال الائمه العالیه فی احکام الدروز و التیامنه. 2- دیوان شعر. 3- الروض الرائض فی عدم صحه نکاح اهل السنه للروافض. 4- القول المبین الرجیح عند نقد العصبات تزویج اولی الارحام صحیح. و نیز او را آثار نثری بسیاری است. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ)
ابن محمد سعیدی بیاری. مکنی به ابوالحسن. وی از فضلا و محدثان بود. رجوع به معجم الادباء یاقوت چ قاهره ج 15 ص 58 و چ مارگلیوث ج 5 ص 410 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن حسن سیازی. محدثی بود از مردم ’سیازۀ’ بخارا. (منتهی الارب). در تاریخ اسلام، عنوان محدث جایگاهی رفیع دارد. محدثان کسانی بودند که با تکیه بر حافظه قوی، دقت علمی و تقوای فردی، روایات پیامبر اسلام را از طریق زنجیره ای از راویان نقل می کردند. آنان نه تنها روایت گر، بلکه نقاد حدیث نیز بودند و با طبقه بندی راویان، به اعتبارسنجی احادیث کمک شایانی کردند. آثار بزرگ حدیثی نتیجه تلاش محدثان است.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن عبدالجلیل بیاضی. متکلم و مناظر قرن ششم هجری. وی در دارالنقابۀ ری سکنی داشت. او راست: 1- الاحوال. 2- الاعتصام فی علم الکلام. 3- الحدود. 4- مسائل المعدوم. (از معجم المؤلفین بنقل از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 303. تذکرهالمتبحرین ص 488). و رجوع به الذریعه ج 2 ص 224 و ج 6 ص 299 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَیْ یا)
ابن حسین بیاعی خوارزمی، ملقّب به مجدالدین. محدث بود و در سال 202هجری قمری ’شرح السنه’ را از ابوالمعالی محمد زاهدی به سماع از لفظ محیی السنۀبغوی حدیث کرده است. (از تاج العروس) (منتهی الارب). در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ دَ)
حاجی علی پیاده، وی از همراهان سلطان حسین میرزا در جنگ با میرزا یادگار محمد بود. و این حاجی علی پیاده وقتی وارد قصر میرزا محمد شد او را خفته یافت و دستگیر کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 150)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن موسی بن علی بن موسی بن محمد بن خلف انصاری سالمی اندلسی جیانی، مشهور به ابن ارفع رأس و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی انصاری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَبْ با)
ابن محمد بن احمد بن محمد بن عبدالله بن عباد عبادی هروی شافعی. مکنی به ابوالحسن. فقیه متوفی در سال 495 هجری قمری او راست: کتاب الرقم فی الفقه الهروی. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 299 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 694)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عِ)
ابن ابراهیم بن عبدالرحمان عمادی. شاعر و فقیه و از بزرگان دمشق بود و مدتی سمت افتاء حنفیان را در آنجا به عهده داشت. تولدش در سال 1048 هجری قمری و وفاتش در 1117 بوده است. (از الاعلام زرکلی از سلک الدرر ج 3 ص 196)
لغت نامه دهخدا
(عِلْ لَ تِ)
امری که برحسب عادت، مؤثر در چیزی باشد، هرچند که از لحاظ حکم عقلی نتوان رابطۀ علیّت میان آن دو برقرار کرد. (از فرهنگ اصطلاحات فلسفی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از علت عادی
تصویر علت عادی
انگیزه خوییک
فرهنگ لغت هوشیار